(صدای فریاد کودک) : نمیخوام بلند شم!
(مادر یا پدر) : باید پاشی! دیر شد - باید برم سر کار. بدو! پاشو! کودک حمام میکند.
کودک صبحانهاش را میخورد.
(مادر یا پدر): کیفت یادت نره!
کودک کیف را بر میدارد و دوان دوان از در خانه بیرون میرود.
(کودک فکر میکند): نمیخوام بلند شم!
(مرد) : پاشو! وقت این کارها نیست - باید بری سر کار. بدو! پاشو!
کودک گرسنه است.
(مرد): کیسهات یادت نره!
کودک کیسه زباله را برمیدارد و از در بیرون میرود.
روزانه -در سراسر کشور - هزاران کودک در خیابانهای ایران از خواب بیدار میشوند و روز کاری سختی را آغاز میکنند.
اما این کودکان با مسائل ریاضی و اشعار سعدی سر و کله نمیزنند و سنگینی کیفهایشان از کتاب و دفتر نیست.
حامد فرمند، فعال حقوق کودکان و بنیانگذار موسسه کویپی که در راستای حمایت از حقوق کودکان فعالیت میکند.
این بچهها «کودکان زبالهگرد» ایران هستند که از طلوع تا غروب خورشید در خیابانها با کیسههای لبریز از زبالههایی که ما بیرون میریزیم سرگردانند.
هیچ کس این کودکان را نمیبیند، صدایشان را نمیشنود و بهشان نگاه نمیکند.
آیا شما توجهی به این کودکان دارید؟
حکومت، اطلاعات قابل اعتمادی که از روی آن بتوان فهمید چه تعداد کودک در خیابانها کار میکنند منتشر نمیکند.
بسیاری از این کودکان شناسنامه ندارند و خارج از سیستم زندگی میکنند. یا حتی مهاجران افغان یا پاکستانی هستند که از تحصیل و فرصتهایی که برای هر کودک ایرانی وجود دارد محروم شدهاند.
از آن جایی که حکومت از این موضوع چشمپوشی کرده است تنها موسسات خیریه باقی میمانند که در برابر این بیعدالتی بایستند و این «کودکان زبالهگرد» که در حاشیه زندگی میکنند را حمایت کنند.
موسساتی مثل جمعیت امداد دانشجویی - مردمی امام علی، توانستهاند بخشی از داستان زندگی کودکانی که در خیابانها زندگی میکنند را در تحقیقات خود بازگو کند، که اگر غیر از این بود داستان این کودکان ناگفته باقی میماند.
مثل داستان مهدی.
همه ما زباله تولید میکنیم، و از شهرداری محله خود انتظار داریم تا این زبالهها را جمعآوری کند - این کار یکی از وظایف شهرداری است.
معمولا این کار ملزم به داشتن پیمانکارهایی است که با هزینه کمتر کار تفکیک زباله را انجام دهند.
بدیهی است که بسیاری از این شرکتهای تفکیک زباله میخواهند هزینههایشان را تا جای ممکن کم کنند.
و این موضوع یکی از دلایل استفاده از این کودکان است. کودکانی چون مهدی.
مهدی ده سال دارد.
هر روز صبح، بعد از اینکه تنها چند ساعت خوابیده، بیدار میشود. در حالی که شبهای ناآرامی را گذرانده.
همانجا که کار میکند میخوابد - در محل تفکیک زباله، در کنار تعدادی زیادی از کسانی که مثل او زبالهگرد هستند. پیر و جوان - کنار تعداد زیادی موش.
مهدی هر روز معمولا ده ساعت و نیم کار میکند. کیسهاش را در خیابانهای شهر دنبال خود میکشد و از بین زبالهها چیزهایی که قابل بازیافت است را جدا میکند.
او هر روز، 60 یا 70 کیلوگرم زباله جمع آوری میکند. این مقدار زباله را بین مراکز بازیافت و خیابانها به دوش خود میکشد.
دستمزد مهدی در برابر این کار، ناچیز است - حدود 800 هزار تومان در ماه. یعنی روزی 26 هزار تومان.
به راستی چه آیندهای در انتظار مهدی است؟ چه امیدی میتوانیم به مهدی بدهیم؟
این وظیفه ماست که متوجه کودکانی مثل مهدی شویم که زندگی آنها بدین گونه غیرقابل قبول است.
ما باید با نمایندگان، مسئولان شهرداری محله خود و دولتمردان تماس بگیریم و از آنها بخواهیم تا این مشکل را جدی بگیرند. زمانی که ما کودک محتاجی را به این شکل میبینیم، میتوانیم تنها با یک تماس تغییری ایجاد کنیم.
با 123 (سازمان بهزیستی) تماس بگیریم. با 1888 (نظارت همگانی شهرداری) تماس بگیریم.
وظیفه این موسسات است که از این کودکان حمایت کنند. پس بیایید از کنار این کودکان بیتفاوت عبور نکنیم - بیایید تغییری ایجاد کنیم.
پس از یک راه طولانی، لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان به مجلس برده شده و هماکنون منتظر تصویب مجلس و شورای نگهبان است.
این لایحه کامل نیست - همه مقررات و قوانین آن با کنوانسیون حقوق کودک مطابقت ندارد و از حمایتهای قانونی کامل برای افراد زیر 18 سال که به سن بلوغ رسیدهاند، لزوما فرمانبرداری نمیکند.
اما این لایحه میتواند یک گام به سمت جلو باشد. در این لایحه وعده داده شده که کودکان ایرانی و مهاجر بدون داشتن اسناد سجلی میتوانند به تسهیلات آموزشی و درمانی دسترسی پیدا کنند.
اگر برای کودکانی چون مهدی نگرانیم باید مجلس را تشویق کنیم تا این لایحه را تصویب کند و نمایندگان مجلس را متوجه این کودکان کنیم و اجازه ندهیم آنان را نادیده بگیرند.
ما باید به نمایندگان خود بگوییم که تا این کودکان ایرانی و غیرایرانی که ایران را خانه خود میدانند، آنگونه که لایقشان است به مدرسه بروند، غذای خوب بخورند و سرپناهی داشته باشند، ساکت نمینشینیم.
ایران عضوی از خانواده جهانی است و بنابراین ما باید از ارزشهای مشترک کنوانسیون حقوق بشر پیروی کنیم. این وظیفه ما در برابر بشریت است.
به راستی چگونه میتوانیم شبها آرام سر بر بالین بگذاریم با علم بر اینکه هزاران کودک مثل مهدی شبی ناآرام و پر از رنج را سپری میکنند - سرما، گرسنگی و رویای آیندهای روشن که شاید هیچگاه به واقعیت نپیوندد؟
پس بیایید تا روزی که این رویا به حقیقت بپیوندد، آرام ننشینیم.
برای تماشای ویدئوی کامل مصاحبه با آقای حامد فرمند، اینجا را کلیک کنید.